بغض سرد # فصل دوم #

صدای نفس نفس زدنش وجودم را سرد کرده بود و وجود دندان های تیزش در گردنم آزارم می داد . خودش را عقب کشید .... چهره اش برایم ترسناک شده بود . زبانش گرفته بود ، نمی دانست چه بگوید . فقط اسمم را صدا زد و صدایش در ذهنم موج خورد و رقصید .... سرم گیج می رفت ... و از حال رفتم .

بالاخره بعد از مدتها کنترلش را از دست داده بود و راز درونش را فاش کرد . با اینکه بیهوش شده بودم ولی احساس کردم دستانی آشنا که متعلق به زرو نبود ، مرا در آغوش گرفت و مانع از افتادنم شد .

وقتی چشمانم را باز کردم ، چشمان آشنای پدر وجودم را گرم کرد . در کنارم نشسته بود و جای دندان های بی اختیار زرو را پانسمان می کرد ، در همین حال سعی می کرد به گونه ای دلداریم دهد اما من که شوکه و نگران بودم ، بی اختیار اشک می ریختم .

بعد از اینکه زخم را پانسمان کرد ، چندتا قرص آرامبخش خوردم و اتاق را ترک کردم . همین طور که در راهرو قدم می زدم و در افکار کابوس وارم چرخ می خوردم ، صدای داد و فریاد بلند مردانه ای رشته افکارم را پاره کرد .

نزدیک اتاقی شدم که صدا از آن بر خواسته بود و گوشم را پشت در گذاشتم ، اتاق زرو بود . صدای دردناک فریاد هایش که مرتب خودش را سرزنش می کرد ، وجودم را ریش ریش می کرد . جسمی شیشه ای را در اثر برخورد با دیوار شکاند و اتاقش را دریای خرده شیشه کرد . سکوت حاکم شد ، خیلی دقت کردم تا بالاخره صدای آرام و دلخراش گریه اش را شنیدم . بی اختیار اشک هایم جاری شد ، جلوی خودم را گرفتم و به اتاقم برگشتم . خودم را روی تخت انداختم و شروع به گریه کردم ، افکارم آتش به جانم می زد تا اینکه کم کم خسته شدم و خوابم برد .

فردای آنروز وقتی به مدرسه رفتم ، تمام دوستانم جویای حالم شدند و هر کدام به شوخی می گفتند : " گردنت چی شده ؟ نکنه خون آشام گازت گرفته ؟! " و بعد از خنده ای بلند آتش به جانم می زدند . نمی دانستند که چقدر برایم سخت است که زرو را اینگونه آشفته از کنترل خود ببینم . او امروز به مدرسه نیامده بود و همین باعث می شد که نگرانی ام افزون تر گردد .

هوا تاریک بود که به خوابگاه برگشتم . وجودم توسط افکارم در عذاب بود ، نتوانستم خودم را آرام کنم و به سمت اتاق زرو دویدم . وقتی رسیدم نفس نفس می زدم و بی درنگ در را گشودم .....

ادامه داستان را در ادامه مطلب بخوانید .

ادامه نوشته

لحظه ی سرخ  # فصل اول #

درختان دست های سوزن وارشان را با خشونت در چند برگ با هارمونی سرخ و طلایی پیچ داده بودند . اما گه گاهی سرما قدرت دستانشان را می گرفت و برگ های پاییزی بر روی زمین نقش می بستند .

اوایل پاییز بود و من تازه به دبیرستان پا گذاشته بودم . یه جایی دور از شهر که مثل بقیه مدرسه های شهر ، دختر و پسر با هم درس می خواندند . تصمیم داشتم سه سال دبیرستان و دانشگاه همانجا بمانم . محیطش از نظر قدمت به کلیسا های قدیمی می خورد و بسیار بزرگ و دارای خوابگاه بود و ... خوابگاه هایش جداگانه بود .

مدیر این ساختمان بزرگ کسی بود که از کودکی من و یک پسر دیگر را بزرگ کرده بود ، چون هر دو یمان مادر و پدرمان را در کودکی از دست داده بودیم و به این مرد بزرگ سپرده شده بودیم .

تقریبا میشود گفت به خاطر اجر و قربی که پیش مدیر مدرسه داشتیم مسئول حفاظت بچه ها در شبانگاه بودیم ، شبها تا صبح به دور خوابگاه ها می گشتیم تا مبادا کسی فکری به سرش بزند .

آن پسر که همه ی دانش آموزان قلبش را مانند سنگ می دیدند ، نامش " زرو " بود . از همه ی پسر های مجتمع قدش بلندتر بود ، موهای خاکستری مشکی داشت که  به صورت تیغ وار با حرکت کردنش روی سرش می رقصیدند . چشمان بنفش رنگی داشت که پر از راز بود ، بالای لاله ی گوشش توسط دو فلز نقره ای سوراخ بودند و چیزی عجیب که همیشه توجه مرا به خودش جلب می کرد ، علامت معنی داری بود که به صورت حرفه ای روی گردنش حک شده بود .

در اجرای نظم مجتمع رقیبی نداشت و کارش را بدرستی انجام می داد ، تمام دانش آموزان از او فاصله می گرفتند و جرات نمی کردند بر خلاف حرفش چیزی بگویند . مسئولیتش ذره ای به درسش لطمه نمی زد ، تازه گاهی وقتها هم برای من و پدرمان آشپزی می کرد ! از هر نظر کامل بود اما گاهی وقتها بی دلیل کلاس را ترک می کرد و صورتش همیشه یک حالت داشت ....

ادامه داستان را در ادامه مطلب بخوانید .

ادامه نوشته

میخوام از عشق و دنیای جادوییش براتون بگم ...

هر وقت میخوام از عشق حرف بزنم ، گریه ام میگیره ....

عشق دنیای عجیبی داره که دلم میخواد داخلش بشم ، با تمام تلاشی هایی که تو این چند سال کردم ولی فقط می تونم بوش رو از اون قهقرای قلبم حس کنم . اولین عشق ، تنها عشقیه که تو خاطر آدم میمونه و فراموش کردنش خیلی سخته .

اون عشقی که من ازش حرف میزنم عشقی نیست که توسط دوست پسر یا دوست دختر پیداش بشه ، گرچه این روزا حتی برای عشق هم با همدیگه دوست نمیشن ... تمام این حرفایی که می زنم با نگاه به اطرافم دریافتم ، الانا دیگه دخترا و پسرا به خاطر پول با همدیگه سعی میکنن دوست بشن .

دخترا فکر میکنن تمام پسرا همون پسرای توی فیلم و کارتون و کتاب ها هستن ، در حالی که در اشتباهن چون هرگز همچنین پسرایی آفریده نشدن که بخوان بخاطر عشق بجنگن . پسرا کارشون خیلی راحت تر از دختراس ، چون دخترهایی که اونا می خوان آفریده شدن ولی گاهی وقتا هم دخترایی به پستشون می خورن که از دست پسرا دلخورن و دغدلیشون رو سرشون خالی میکنن یا به قول یکی از دوستان تیغشون میزنن و حسابی میچاپنشون !

من کسی ام که صدتا از این دوستیهای بی فایده رو تجربه کردم ، چون فکر می کردم طرف مقابلم هم مثل من کسیه که می خواد وارد دنیای جادویی عشق بشه که کلا در اشتباه محض بودم .

دوست دارم که بیشتر از این دنیا بدونم ، وقتی موسیقی گوش میدم یه سری از کلمات توی ذهنم قفل میشن و فکرم رو مشغول میکنن . حس میکنم چندتا چیز بهم کمک میکنن که به این دنیای عجیب نزدیکتر بشم ، بیشتر از همه هنر که این دنیای جادویی رو شکل میده و کمی هم خشونت .

آدما تو دنیای جادویی عشق چند نوع هستن :

1 . کسایی که سعی میکنن با دیگران ارتباط برقرار کنند و در آخر عشق واقعیشون رو پیدا می کنن .

2 . کسایی که به خاطر شهرت و قدرتشون فکر میکنن هرکسی رو بخان به سادگی می تونن بدست بیارن ولی وقتی یکی باهاشون لج میکنه دنبالش و راه میفتن و عاشقش میشن .

3 . دسته ای که من عاشقشونم دسته ای اند که هر چقدر هم بهشون عشق بورزی اعتنایی نمی کنند در حالی که در قلبشون می خوان برات بمیرن و یه روزی این عشقو به زیباترین صورت ممکن بروز می دن .

4. دسته ی دیگر هم میتونم به عده ای اشاره کنم که از عشق بسیار حاضر نیستن هیچ حیوانی که بتواند بر علیه معشوقه شان حرفی بزند ، آفریده شود ! این عده حتما قدرتمندند و معشوقه ای ضعیف دارند .

_ _ _ _

این ها نهایت اطلاعاتی بود که تا به الان از آدمای این دنیای جادویی کشف کردم ، خوشحال میشم که شما هم اگر حتی بوی این دنیا به مشامتان رسیده از لذتش بگویید . یا اینکه از همین الان وارد این دنیا شوید ....

موزیک ویدیو

چندتا از موزیک ویدیو های فوق العاده گروه The Saturdays :

Missing you

Higher

Ego

Forever is over

Work

این اولین باریه که تو وبلاگم موزیک ویدیو میذارم ، که اینم به درخواست یکی از دوستان بود . اگه استقبال کنید و خواسته هاتون رو افزایش بدید ، یه تاپیک مخصوص این موضوع برای پاسخگویی به خواسته هاتون میذارم .

با تشکر

یک گروه دخترونه ، The Saturdays !


The Saturdays یک گروه بریتانیایی-ایرلندی هستند که در لندن ، انگلستان سال 2006 تشکیل شدند . اعضای این گروه 5 دخترند به نام های Una Healy, Mollie King, Frankie Sandford, Vanessa White, Rochelle Wiseman . تا بحال دو آلبوم و یک مینی آلبوم ارائه دادند .
ژانر این گروه pop , Electropop , dancepop , R & B هست . در حال حاضر جدیدترین آلبومشون رو براتون میذارم ، امیدوارم که لذت ببرید :

لحظه ی اتصال

لحظه ی اتصال

پاسی از شب گذشته بود . دانه های رقصان برف در دستان سرد و بی روح باد بر سرمان می باریدند و در زیر پایمان فرشی از ستاره بافته بودند .

دانه های سپید رنگ برف روی موهای کوتاه سفید رنگت جلوه ای نداشتند و با تو بازی نمی کردند . در آن لحظه هیچ چیز با من و تو بازی نمی کرد و ما را نمی آزرد به جز بازی سخت احساسات و آشوب آنها در قلب هایمان . در آن لحظه به آرامی حرکت ماه و ستارگان به دورمان ، سرم را به سینه ات فشردی و دستانت را به دورم حلقه کردی . من نیز دستانم را به دورت حلقه کردم ....

آشوب احساسات را در قلب هایمان احساس می کردم ، گویی انوار طلایی شان یکدیگر را می خواستند و به دنبال هم می گشتند . این انوار سرگردان به سرعت یکدیگر را پیدا کردند و گویی روحمان را بهم متصل کردند . از شوق این اتصال و آشوب ، چشمانم امانم ندادند و مروارید های بیرنگ و شفاف چشمانم بی اختیار بر روی گونه هایم غلتیدند . اشک چشمانم را رها نمیکرد و بی وقفه اشک می ریختم .

دست راستت را که ظرافت و شفافیت خدادادی ای در انگشتانش موج می زد را روی گیسوان بلند قهوه ای رنگم رقصاندی و سعی کردی آرامشی که در نور آبی رنگ آن موج می زد را به من هدیه کنی . اما آشوب درون قلبت امانت نداد و تیله های بیرنگ با چرخشی کوتاه به دور حلقه آبی رنگ چشمانت روانه گونه های لطیفت شدند .

آن شب چشمانت را می ستودم و گرمایی که در دستانت گرفتار شده بودند ، بی وقفه به جانم می ریخت .... دستان من نیز گرمای خود را به تو می دادند و بی حس شدن آنها با گرمای وجود تو جانی تازه می گرفت .

لحظه ای احتیاج پیدا کردم که صورتت را از نزدیک ببینم . سرم را از روی سینه ات برداشتم و نگاهت کردم ... خیلی دوست داشتنی شده بودی ، گونه هایت لطافت خاصی پیدا کرده بودند که با اشک هایت تر شده بودند . از دیدن ناراحتی و اشک هایت ناراحت شدم ، تو هم برای اینکه از ناراحتی ام بکاهی ، لبخندی روی لبانت دواندی .

با انگشتان کوچک و ظریفم گونه ات را لمس کردم و به آرامی و لطافت تو را بوسیدم . دستانم را به دور گردنت حلقه کردم و تو را در آغوش بوسه فشردم . تو نیز صورتت را لا به لای گیسوانم گرداندی و بر صورتم بوسه می زدی ؛ این غشق و علاقه ی زیاد اشک هایمان را بیشتر جاری ساخت .

آن شب احساس می کردم نوری کور کننده از جنس کهکشان از حلقه های زنجیر شده در انگشتانمان می تابید که مهمانی ماه را جلا می بخشید و دانه های برف را به دورمان به صورت حلقه وار می رقصانید .... فرشتگانی را می دیدم که با بال های سپیدشان اشک هایت را می بوسیدند و بر روی لبانت ستاره می چیدند .

آن شب ، در آن لحظه شیرین ؛ روحمان در آغوش تو به یکدیگر پیوند خورد و اشک هایمان در نور عشق به دور انگشتانمان حلقه ای از جواهر دوختند و ستارگان نجوای عشق مر می خواندند : " دوستت دارم ..... نرو ! "

 

زیبا ترین خواننده خارجی ، Taylor Swift !

اینبار میخوام یکی از زیباترین خواننده ها رو بهتون معرفی کنم .

اگر به سبک کانتری علاقه مند باشید حتما اسم Taylor Swift رو شنیدید، کسی که با سن و سابقه نسبتا کم تونسته واقعا جابگاه خیلی خوبی رو در این سبک از موزیک به دست بیاره.
بیو گرافی:
نام :Taylor Alison Swift
متولد: ۱۳ دسامبر ۱۹۸۹
اهل: پنسیلوانیا، آمریکا
سبک: کانتری، راک، پاپ
زمینه فعالیت: خواننده و شعر نویس
مسلط بر: گیتار و پیانو
شروع کار: ۲۰۰۶
تیلور آلیسون سویفت خواننده جوان 20 ساله آمریکایی سبک پاپ/کانتری است که در تاریخ 13 دسامبر 1989 در آمریکا متولد شد.در سال ۲۰۰۶ او نخستین آهنگش بنام Tim McGraw، را منتشر کرد که رتبه ششم را در بیلبورد به دست آورد. در اکتبر ۲۰۰۶ او نخستین آلبومش را که نام خودش را برای آن انتخاب کرده بود منتشر کرد، که ۵ آهنگ آلبومش در جدول بهترین آهنگ‌های کانتری قرار گرفت. او همچمنین دارای گواهی‌نامه پلاتین سه گانه از انجمن صنعت ضبط آمریکا (RIAA) می‌باشد.پس از آن او در سال 2008 آلبوم دومش را با نام Fearless عرضه کرد
برطبق آمار نیلسن سانداسکن پر فروش ترین خواننده کانتری سال ۲۰۰۸ با فروش بیش از چهار میلیون آلبوم در آمریکا بوده همچنین جزِء اولین خواننده در تاریخ نیلسن ساند اسکن نام گرفت که در جدول ۱۰ موزیک برتر سال ۲ آلبوم از او وجود داشت، در اوایل ژانویه ۲۰۰۹ هم اولین خواننده کانتری شناخته شد که بر طبق آمار دو میلیون آهنگ از او دانلود شده بود!

چندتا از تراک هاش هم همینجا برا دانلود میزارم :

Tear drops on my guitar

Love story

You belong with me

Our song

Fearless

اگه خوشتون اومد ، بگین تا چندتا موزیک ویدیو هم ازش بذارم .

Aly & Aj

 aly & ajدو خواهر هستند که از سال 2004 شروع به خوندن کردن . سبک آهنگاشون pop rock هستش و تا حالا جایزه Young Artist Awards و American Music Awards رو بردن . آهنگ های فوق العاده ای دارن هم آروم هم تند ، پیشنهاد میکنم از دستشون ندید !

Chemicals React

Greatest Time Of Year

Like whoa

جایی که آدم پیدا نمیشه ، عاشق کی میشی ؟

جایی که آدم پیدا نمیشه ، عاشق کی میشی ؟ ( خلاصه )

سال ها بود که فضانورد بودم ودر پست های مختلف به انواع کرات اوج می گرفتم ؛ اما اینبار انسانیت در خطر بود ...

هیچوقت فکر نمی کردم این ماموریت من زیبا ترین اتفاق زندگی ام است ؛ تمام کسانی که در سفینه و کرات دیگر بودند ، انسان نبودند ؛ یا دارای مغز رباتی بودند یا از انواع نژاد های فضایی بودند . من تنها انسان بودم ....

می توانستم از همین جا ببینمش ... او هم انسان نبود ، چهره ای مهربان داشت و با مردانگی سخن می گفت ...

در مدتی که برای استراحت داشتیم سعی می کردم اعتماد گاروس را جلب کنم و هر از گاهی از گذشته اش می پرسیدم . احساس خستگی عجیبی از همه چیز داشتم ، به خصوص تنهایی ام ...

" خیلی سخته جایی زندگی کنی که هیچکس قلب نداره ! " پوزخندی زد و گفت : " همه قلب دارن ولی بعضیا از سنگ می سازنش .... " حرف ناراحت کننده ای به او زدم ، توقع داشتم اتاق را ترک می کرد ولی در عوض رو به رویم ایستاد و گفت :" سرتو نو روی سینه ام بذارین تا تپش قلبمو گوش بدین . " در چشمانش نگاه کردم ، مهربانی در طراحی و رنگ چشمانش می غلتید . لحظه ای از چشمانش خجالت کشیدم ولی به حرفش گوش دادم ....

صبح که بیدار شدم ، کمی از خستگی ام کاسته شده بود ... احساسات و حرکات این موجودات بسیار شبیه به انسان ها بود و برایم جالب بود . مشغول تماشای رقص چنر نفر بودم که دستی شانه ام را گرما بخشید ....

حس عالی ای داشتم ، انگار دانه های خنده را روی لبانم کاشته بود . انگشتانم را در میان فاصله ی بین انگشتانش جای دادم و با هم رقصیدیم ....

اما همان روز خبر های بد همه را شوکه کرد ... گویی دنیا روی سرم خراب شده بود ! نمی توانستم تنهایش بگذارم ...

یکی از دستان گرمش را روی صورتم گذاشت و به سختی گفت :" یادت باشه ... که یه موجود بی قلب ... یه روزی ... عاشقت بود ! " این را گفت و با لبانش آتش به لبانم زد ...

ادامه نوشته

Sorry

دوستان من ، سلام .

راستش ببخشید اینروزا بهتون سر نمی زنم ، امتحانات ترم دوم شروع شده و بدجوری درگیرم .

انشالله بعد از 24 در خدمتم .

یه نظر سنجی : دوست دارید تو وبلاگم در مورد فیلم های جالب هم مطلب بذارم ؟

منتظرتونم ، با بای

داغ ترین خواننده خارجی ، Lady Gaga !


ایندفعه میخوام داغ ترین خواننده خارجی زن در کل جهان رو معرفی کنم ! لیدی گاگا !

نام کامل او استفانی -ژوان – انجلینا- گرمانوتا  متولد 20 مارس 1986 می باشد وقتی چهار ساله بود شروع به نواختن پیانو کرد در سن سیزده سالگی اولین اهنگ خود را نوشت چند سال بعد با کمی تغییر ان را در برنامه میکروفن ازاد اجرا کرد.این اولین اجرای او در حضور همگان وهمچنین سکوی پرتاب موفقیت هایش بود.

درسن هفده سالگی به دانشگاه هنر و موسیقی نیویورک راه یافت در انجا بود که به صورت حرفه ای به نوشتن شعر مشغول شد.در سن نوزده سالگی اولین قرارداد کاری خود را با کمپانی دف جم رکورد بست.اما چند ماه بعد از کمپانی بیرون انداخته شد.او در این هنگام مشغول اجرا در پایین شهر و کلوب های زیر زمینی شد این مقارن بود با اولین تجربه اش با استفاده از مواد مخدر در حین اجرا بر روی صحنه.

لیدی گاگا در این زمان بسیار شکننده و عصبی به نظر می رسید .مدتی بعد در چندین پروژه اهنگ نویسی برای خواننده پاپ بریتنی اسپیرز و همچنین گروه پاپ پوسی کت دالز شرکت کرد.

اما موفقیت اصلی وی در سال 2008 هنگام تهیه البوم ( مشهوریت ) به اوج رسید.اولین اهنگ این البوم (فقط برقص) نام داشت که در اپریل 2008 بیرون امد در ان روز ها کمتر کسی فکر می کرد که این البوم از طرف یک خواننده گمنام بتواند رکورد ها از چنگ غول های موسیقی پاپ و یا ار اند بی برباید.این البوم توانست نقد های مثبت فراوانی را از ان خود کند.در دو هفته اول این البوم فقط 24000 نسخه فروش کرد که به گمان همه (اکثریت کسانی که در کار تهیه موزیک هستند و حتی طرفدارن موسیقی) یک شکست تجاری به تمام معنا برای تیه کنندگان و حتی خود کمپانی اینتراسکوپ بود.تقریبا دو هفته از پخش موزیک ویدئو (فقط برقص)گذشته بود که این اهنگ توانست در بسیاری از کشور ها در اروپا جز 10 موزیک ویدئو برت باشد به دلیل پخش موفق ویدئویی تک اهنگ اول دومین اهنگ البوم هم با نام( پوکر فیس) بیرون امد این بار این اهنگ جزئ 10 اهنگ برتر سایت بیلبورد قرار گرفت و همچنین ویدئو ان تا مدت ها بر روی کانال های موسیقی پخش می شد.همه چیز عالی به نظر می رسید و در این زمان بود که اهنگ (فقط برقص)نامزد دریافت جایزه گرمی شد.

اما یکی از دلایل موفقیت لیدی گاگا مطمئننا حضور تهیه کننده ای مسلط بر کار بود. رد وان تهیه کننده سوئدی که یکی از پایه های موفقیت لیدی گاگا در عرصه جهانی بود.رد وان به عنوان تهیه کننده اصلی این البوم بسیاری از ترک های البوم را به تنهایی درست کرد از جمله سه اهنگ اصلی البوم

(فقط برقص) (پوکر فیس)(بازی عشق)
او یک‌بار اعلام کرد که از چهره خودش خوشش نمی‌آید و قبول دارد که ظاهر صورتش مانند مردان می‌باشد! در همان مصاحبه گفت که چهره بریتنی را دوست دارد و دوست داشت که شبیه او باشد. برای آشنایی بیشتر ، چند تا از تراک هایش را به نمایش گذاشتم :

Love game

Just dance

Fashion

Bad romance

Paparazi

Monster

Boys boys boys

Telephone


برای چه عاشقت شدم ؟

امروز دلسرد تر از همیشه روی نیمکت نشسته ام ، سرم را بین دستانم نگه داشته ام ودر افکار عمیق فرو رفته ام . ضعف جلادانه وجودم را شکنجه می دهد ، از دوست صمیمی ام دلگیرم ، او هم دوباره مرا نادیده گرفت وتنها گذاشت ، همیشه در کنارش بودم تا به سوالاتش پاسخ دهم ، تا ماجراهای عاشقانه اش را با علاقه گوش دهم ؛ آنجا بودم تا کسی نرنجاندش ، تا ناراحتی به دلش رخنه نکند ، تا بداند که من همراهش در همه جا هستم ! اما او ....  حاضر بود در برابر دیگران خوار شود ولی از کناری اش ، که من بودم ، چیزی نپرسد . می خواست ماجراهای عاشقانه اش را بی تجربگان بدانند و راهکار های مسخره ای جلویش بگذارند .  تا آنجه که می توانست مرا با استفاده از اطرافیانش می رنجانید ، هروقت هم گوشه ای کز می کردم از ناراحتی موهایم را دور انگشتانم می پیچیدم ، حوصله نداشت دردم را بپرسد . هر کاری می تونستم به خاطرش کردم ولی او فقط نادیده گرفت و به کارهایش ادامه داد ، وقتی از گوشه ای از ویژگی های شخصیتم باخبر می شد ، مرا به بازی می گرفت و مسخره ام می کرد ...

آبی لغزان مژه هایم را آرام غلغلک می دهد ، فکر تو قلبم را سوراخ می کند . خودت و قلبت خیلی از من دورید ، سرزمین زیادی را باید زیر پا بگذارم تا شاید گوشه نگاهی به من بندازی . در اعماق عکس و پوستر هایت بوسه شناور می سازم و به امید حقیقی بودن هریک از این تصاویر مرتب جابجایشان می کنم تا بلکه یکی از آن ها لبخند ی رویایی هدیه ام کند . در زندان قلبت گیر کرده ام ، چرا به ملاقاتم نمیایی ؟ عشق درون قلبم سرزمین ها پیموده به یک نگاه ، چرا مرا نمیبینی ؟ جسمم خیلی ازت دور مونده ولی قلبم رو به چهار دیواری چشمات پوستر کردم ، ارزش یک نگاه هم ندارم ؟

شاید برای فرشته ای مثل تو من از ابلیس هم زشت تر ام ، شاید به مقام تو نمی رسم ، شاید خیلی برای عاشقی جوونم ، شاید همه این خصوصیات در خودم نمیبینم ....

تو ارزشت برایم بیش از ستاره هاست ولی من برای تو هیچم ، دختری پوچم از ذره ای زیبایی و ارزش ؛ پس چرا عاشقت شدم ؟

اما این دفعه عشق از سرم گذشته ، بیش از دیوانه ام . عاشقی برای چشمات برایم جنونی بی پایان شده و به امید نوازش آن لب های تحریک کننده ات جان خواهم داد . دیوانگی برایم مرزی ندارد ولی این بار جسمم را به کار می بندم تا کشور ها رو پشت سر بگذارم و با دستانم صورتت را به سمت خود بر می گردانم و در برابر چهار دیواری چشمانت جان می دهم .

دنیا ساکت شده و من برای آغاز جنجال عشق آماده ام ...

Justin Bieber


اینبار میخوام جوانترین خواننده خارجی رو بهتون معرفی کنم . جاستین بیبر خواننده ی جوان کانادایی این روزها سر و صدای زیادی بین مردم به پا کرده. جاستین خوانندگی را از 3 سال پیش شروع کرد ، در سال 2007 مادرش کلیپ هایی از جاستین در سایت یوتیوب گذاشت که مورد توجه بسیاری از مردم واقع شد به طوری که کلیپ هایش بازدیدی بیش از 10,000,000 نفر داشتند. بعد از گذشت 7 ماه که جاستین کلیپ های خود را در یوتیوب می گذاشت با استقبال بیشتری مواجه شد و این چنین بود که توسط مدیران MTV کشف شد و اکنون تبدیل به ستاره ی بزرگی شده. جاستین در سال 2008 قرارداد خود را با استدیو Island امضاء می کند و اولین تک آهنگ خود را به نام One Time بیرون می دهد. جاستین متولد اول مارس 1994 (16 سال) است.



نام:Justin Drew Bieber
متولد 1 مارچ 1994 (3 اسفند 1373 )
قد: 16۸
رنگ چشم: قهوه ای
سرگرمی ها: فوتبال بسکتبال اسکیت گلف!
رنگ مورد علاقه: آبی و بنفش
ساز مورد علاقه: گیتار و پیانو
عدد مورد علاقه:6!
خواننده های مورد علاقه: کریس براون (Chris Brown) آشر (Usher) تی بن Ti bone و ...
برنامه ی تلویزیونی مورد علاقه: امریکن آیدول (AMERICAN iDOL)
اسم مامانش پتی PATTY اسم باباش جرمی Jeremy Bieber که وقتی جاستین خیلی کوچیک بوده طلاق گرفتن! نا خواهری: جازمین نابرادری:جکسون
اسم دوستای صمیمیش: رایان و کریستین
اسم سگش: سمی sammy
غذای مورد علاقه: ماکارونی و از چیزای شیرین هم خوشش میاد
شکلات مورد علاقه: مارس Mars
نوشیدنی مورد علاقه: آب پرتغال
از سبزیجات خوشش میاد!
دانش آموز ممتاز و درس ادبیات انگلیسیس هم از همه ی درساش بهتره!
جاستین به چشم ها و لبخند یک دختر توجه میکنه و از دخترایی که شوخ طبع اند خوشش میاد!
از بستنی کاکائویی خوشش نمیاد!!!!!!!!!
وقتی 13 سالش بود توی مراسم رقص مدرسشون اولین بوسشو کرد! Big Grin (توی آمریکا در ماه های سپتمبر و اکتبر یه مراسم رقصی هست که البته فقط برای راهنمایی ها و دبیرستانیاس ابتدائیا ندارن که تو این مراسم باید لباس مجلسی بپوشن و با date شون برقصن!
میتونه طبل و شیپور و گیتار و پیانو بزنه!!
دست چپه!
حالا این که چطوری خواننده شد خیلی جالبه!

جاستین کلا" به آواز و خوانندگی و اینا علاقه ی زیادی داشت وتوی یه مسابقه ی خوانندگی محلی خودشون شرکت کرده بودو مامانش هم از خوندنش فیلم میگرفت و میزاش یوتوب! بیشترم آهنگای آشر و کریس براون اینارو میخوند! تا اینکه مامانش دید خیلی بیننده هایه ویدئو هاش زیاد شده پس بزام ویدئو گرفت و گذاشت تو یوتوب تا اینکه اسکوتر براون Scooter braun کشفش کردو رفت به usher معرفیش کرد.آشر هم خوندنشو دید خوشش اومد و بردش لس آنجلس تا برای مدیر یکی از شرکت هایی که خواننده ها باهاشون قرار داد بستن =Island def Jam (مثله hollywood record deals و اینا میدونین که چی میگم؟) و این اتفاقات 7 ماه بیشتر طول نکشید و جاستین به رویاهای خود دست یافت!!!! ( راستی جاستین توی استانفورد-اونتاریو ی کانادا زندگی میکرده که الان آتلانتا هستن توی آمریکا) اصلا فکر نمیکرده این اتفاقات واقعا میفته و همینجوری دوروبره خونش و آهنگ میخونده واسه خودش!

جاستین میگه که:
اولین بار که اسکوتر اومد دنبال من که بریم آتلانتا (13 سالش بوده)و منو ببره پیش آشر. آشر داشت ماشینشو پارک میکرد. و اولین بارم بود که یه سفر خارج از کشور میکردم! منم که آشر دیدم بهش گفتم: سلام آشر من عاشق آهنگاتم میخوای یکیشونو برات بخونم؟؟ آشر گفت: نه رفیق کوچولو بیا تو بیرون سرده!
Hey Usher, I love your songs, do you want me to sing you one?' He was like, No little buddy, just come inside, it's cold out
الان هم جاستین و آشر باهم دوستنو جاستین میگه من همیشه اذیتش میکنم میگم یادته روز اول چطوری منو ضایه کردی!
اویان آهنگش One time بوده بعدشم First dance بعشدم down to earth و bigger

جاستین میگه من میخوام به همه بگم که شما میتونی هررر کاریو بکنین اگه ذهنتون بزارید براش ( توهمو تصور باورو میگه Smile ما اصلا خانواده ی پولداری نبودیم و من خیلی معمولی بزرگ شدم . من چیزهایی رو که بقیه ی بچه ها داشتنو نداشتم ( آخی دلم سوخت) و فکر کنم باعث شده که الان انسان قوی تری باشم! و میخوام برم کالج و شخص بهتری بشم!
I'm looking forward to influencing others in a positive way," says Justin. "My message is you can do anything if you just put your mind to it. I grew up below the poverty line; I didn't have as much as other people did. I think it made me stronger as a person it built my character. Now I have a 4.0 grade point average and I want to go to college and just become a better person."

"I think older people can appreciate my music because I really show my heart when I sing, and it's not corny," he says. "I think I can grow as an artist and my fans will grow with me

از بیانسه و ریحانا خیلی خوشش میاد! مخصوصا بیانسه! که  آرزوی خوندن یه آهنگ دو نفری رو باهاش داره!  اینجا تعدادی از تاپ تراک هایش را برایتان برای دانلود به نمایش گذاشته ام :


اگر از این خواننده خوشتون اومد میتونم تراک ها و موزیک ویدیو هاش رو براتون بذارم . منتظر نظراتتون هستم .

نقش دوم

مدت زیادی نبود وارد دنیای دروغ  سینما شده بودم ، به خاطر همین نقش دوم معمولا برای من بود و من نیز در چند فیلم قبلی ام خود را برای پذیرفتن نقش دوم تثبیت کرده بودم . دختران زیادی با سن های بالا بر سر راهم قرار گرفته بودند ولی هیچکدام برایم جذابیت نداشتند و من در انتظار زیبای شیرینم بودم ، خود را به هیچ نیالودم و می خواستم با عشق او سمی شوم ؛ تا اینکه یکی از روز ها ...

گوشه کنار را به دنبال دختر خودخواه دیگری جستم ولی چشمم از روی یک نقطه جدا نمی شد ، لطافتش از دور پیدا بود .

به آرامی به او نزدیکتر شدم و لطافت و عشق را در دستانم خلاصه کردم و خرقه را از سرش کشیدم و موهایش را نوازش کردم . مانند ستاره می درخشید ، موهای زرین روی شانه هایش ، مانند عروسک های رقصنده ی کودکی از حرکت افتاده بودند . بینی اش بی نقص بود ، چشمان تیله ای آبیش به آبی آب های زلال ونیز بود که در آن می شد عشق را کاوید که بی صبرانه می تپید . لبانش ظریف و سرخ بود ، به رنگ آتش مو های شیطان ، به نظ داغ می آمدند . او دختری کامل مانند فرشته ها بود .

روز چهارم تمرین ، چند دقیقه بعد از اتمام فیلمبرداری ، صدای ملودی آرامی دلم را به طور عجیبی لرزاند ، گوشی اش زنگ زد و با نگرانی جواب های قانع کننده ای به طرف دیگر می داد و با ناراحتی قطع کرد . نگرانی و دغدغه را در صورتش خواندم ، حس کردم دوست دارد با کسی درددل کند ، پس جلو رفتم ، دستم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم : " دوست داری چند دقیقه ای با هم قدم بزنیم ؟! " سرش را به علامت تایید تکان داد .

آنقدر سوال پیچش کردم تا به حرف آمد ، با نگرانی در مورد احساسش راجع به بازیگری می گفت : " وقتی آدم به بازیگری روی میاره ، جسم و روحش رو میفروشه ، نمی تون عاشق باشه ، دروغ و راست گفتنش نا پیداست ، خودخواه میشه و هر حرکتش تیتر روزنامه ها میشه . من بعد از این سریال کنار می کشم . " حرف هایش عاقلانه بود ، آینده نگرانه هر جمله اش را تمام می کرد . در جوابش گفتم : " شاید سینما در نقش های مبتدی و پایین ، کثیف نباشه ولی هرچی بالاتر میری بدتر میشه . منم بعد از این سریال کنار می کشم یا ..." ایستادم و دستش را بوسیدم و گفتم : " یا فقط با تو بازی می کنم ." انگشتانش را در لا به لای انگشتانم دواند و مرا در آغوش کشید و گفت : " منم پا به پاتم ."

این هم از این ، فکرم عملی شد . عشق و شهوت وجودم را گاز می زد . در خانه را بستم و بخاری را روشن کردم . با ناراحتی گفت : " ای وای ! پیرهن زیر کتم هم خیس شده ، چیکار کنم حالا ؟ " پیراهنم را در آوردم و روی بخاری انداختم و بدنم نمایان شد . گفتم : " هرجور راحتی خوشگلم " به دیواری تکیه دادم و منتظر بودم تا ببینم چه می کند . پیراهنش هم که بلندی اش به زانو هایش می رسید ، درآورد و روی بخاری انداخت . جلو رفتم و گردن و بازوانش را لمس کردم و گفتم : " تو فوق العاده ای ! " ....

ادامه نوشته

سال نو مبارک

لحظه های دلم تیک تاک می گذرند ، رو به درگاه خداوند زانو میزنم ، اطرافیان همه دعا زمزمه می کنند و نجوای فرشتگان صحنه را نورانی کرده ، ملتمسانه کردگار دانا را صدا می زنم :

سال نو مبارک

Happy new year

 

پاره ای از دنیای تو

سفیدی هنوز رنگ پارچه ی ابریشمین شال دور گردن کوه هاست ، دانه های رقصان برف بر لب های نم دار زمین بوسه می زنند ولی گویی نسیمی با عطر شکوفه همه را مست خود کرده ، شال های سفید دیگر محکم نیستند ، برف هم سال دیگر در مهمانی زمین خود را می آراید . بوی بهار می آید و من حال و هوایی دگرگون دارم .
در یک شب به یکباره برای اولین بار ، قلبم خود را برای مهمانی آراست ، گویی در اتاق عشق قلب پسری جشنی برپا بود . جشنی کوچکی را پشت سر گذاشت بود و به ملودی پاشنه های کفش هایم در حال قدم زدن گوش می دادم . سفیدی پیراهنش و کفش های سفید مشکی اش توجه مرا در آن شب تاریک به خود جلب کرد . از دور با چشمانم لباس هایش را کاویدم که ناگهان چهره ای آشنا از ورای آن تن جذاب پدیدار شد . نگاهمان بهم گره خورد ، گرما همه ی وجودم را فرا گرفت و برای لحظه ای نمی توانستم حرکت کنم . خود را نباختم ، دستم را به آرامی حرکت دادم ولی برای لحظه ای قلبم کنترل دستم را بدست گرفت و آن را روی لباسم حرکت داد ، همینطور که خارج از اراده ام از بدنم بالا می آمد ، کنترلش را بدست گرفتم دستم را برای او تکان دادم ، او هم در جواب دست تکان داد . آب دهانم را قورت دادم ، نگاهش را رها کرد وبه قدم هایش را روی زمین به سوی مسیرش بر داشت .
قلبم را با خود برد و در کنار قلبش نشاند .تمام آن شب منتظر لحظه ای بودم که به او نشان دهم که گرفتارش شدم ، میخواستم بوسه ای با نسیم عشق بر روی دستانم برقصانم و برایش بفرستم ولی فرصت نگاه دیگر او را بدست نیاوردم . آن شب گذشت و من تا فرصتی دیگر در آتشش سوختم که دوباره دیدمش و عاشق تر شدم ، شب ها از فکرش خوابم نمی برد ، دوست دارم قسمتی از دنیایش باشم ، دوست دارم که او هم همان حسی که نسبت بهش دارم بهم داشته باشه ، دوست دارم دستانش را حس کنم و دوست دارم در این هفته که هر لحظه فرصت دیدنش نزدیک می شود ، احساسمان را بهم بگوییم ...
من اینجا تنها نشسته ام ، کسی غریبه در اینجا نیست ، بیا و بشنو احساساتم را و احساساتت را نشان بده ! من هنوز نشسته ام تا بفهمی که حرف من چیست ، قلبم در مشت توست ! و نمی توانم اسمت را فریاد بزنم چون رازی است بین من و تو .

چی بذارم ؟

سلام بچه ها ، تصمیم دارم چند تا چیز براتون بذارم ، خودتون بگید که کدوم رو الان بذارم ؟

۱. یه بازی جدید

۲. لحظه ی اتصال ( عاشقانه )

۳. می خواهم با تو بمانم ( عاشقانه )

۴ . حوری ( عاشقانه پریان )

۵. به پاس نفرتت ( نامه ی عاشقانه سیلواناس به آرتاس )

۶. دوستانه ( داستان دوستی )

۷. شاید فردایی نباشد .. ( تخیلی عاشقانه )

۸ . سیاه و سفید ( آشنایی عاشقانه )

۹ . موهای طلایی اش ( تخیلی )

۱۰ . آتیش پاره ( داستان زندگی دختری جوان ، تخیلی )

۱۱ . پشه ( داستان عشق دو پشه )

۱۲. رنگین کمان پاداش کسانی است که تا آخرین قطره زیر باران می مانند ( قرار دو جوان )

نمیخواهم فرمانده درمانده باشم ...

سربازی حراسان وارد اردوگاه شد و در حالی که نفس نفس میزد ، در عمق چشمانش چشم دوختم ، شکه شده بود ، ضربان قلبش اسمی را با تمام وجود فریاد می زد . افرادم دورش را گرفتند تا حالش را جا بیاورند ، نزدیک رفتم و دستم را روی شانه اش گذاشتم و با جدیت گفتم : " چه چیز تو را اینقدر ترسانده ؟ جنیان از چه شیون بر میدارند ؟! ... " در چشمانم نگاه کرد و گفت : " حسین ... " تمام وجودم لحظه ای ایست کرد ، باید تصمیم می گرفتم ، لشگریان را به حال خود آوردم و فریاد زدم : " خود را آماده کنید ، سلاح هایتان را برنده تر از همیشه کنید ، به دیدار حسین می رویم ! "

به سرعت به نزدیکی چادر حسین رسیدیم . در صحرای کربلا معرکه ای برپا شده بود ، لبانم خشک شده بود ، لشگر حسین فقط 72 نفر در مقابل چند صد نفر سپاه کفر بود . چادر را کنار زدم و در خدمت حسین بن علی زانو زدم با بغض گفتم : " بگذار جنیان در کنارت بجنگند ! سپاه چند هزار نفری من در خدمت فرزند علی بن ابیطالب ، حسین بن علی است ! " دستانم را گرفت و بلندم کرد و به آرامی زمزمه کرد :" نیازی به کمک شما نیست ..."

از محبت و گذشت و قناعتش هرچه بگویم کم است ، جملاتش بغض در گلویم می انداخت .

در جوابش گفتم : " یا اباعبدالله ! عظمت سپاه اسلام نباید مخفی بماند ... بگذار زمین را به خون این کفار آغشته کنیم ....

-         اگر قرار بر دخالت شما بود ، واقعه عاشورا در کربلای خشک ، خیالی بیش نبود .

اطاعت بر وجودم چنگ میزد ، از چادر بیرون رفتم و به  خواهر و برادر حسین بن علی عرض ادب کردم و در گوشه از معرکه ایستادم .

 (ادامه متن در ادامه مطلب )

ادامه نوشته

عاشقانه ، کودکانه

عکس های عاشقانه از کودکان در ادامه مطلب

ادامه نوشته

منتظرم ...

هرروز خسته تر از دیروز ، به امید دیدن نگاه زیبای تو ، پلک هایم را باز می کنم ؛ اما چیزی جز دیوار های سفید گچی اتاقم دیدگانم را پر نمی کند . سرمای سرد زمستان را همیشه یه خاطر دستان گرمت می ستودم ، هنگامی که باد سوزناک سرد به صورتم شلاق میزند ، چشمانم را می بندم و در آرزوی گرمی انگشتانت که تک تکشان با رقص تحریک کننده ای روی صورتم بالا و پایین می رفتند ، اشکی سرد بر گونه ام می غلتد ؛ تمام صورتم یخ میزند که ایکاش دستانت بودند تا از بوسه سیرابشان کنم .

چشمانم را به جوهر عشق آغشته می کنم تا لحظه ای خیالت بر وجودم چنگ بیندازد ؛ چروک های روی لباس مشکی ات برایم جذاب بود ، با هر حرکتت تکان خاصی به خود می دادند ؛ موهای سیاهت را دوست داشتم ، هر وقت در کنارت می نشستم ، حالتشان را بهم می ریختم تا لحظه ای لبخند شیرینت را زیر دندان هایم مزه مزه کنم ؛ دیوانه ی نگاهت بودم ، اعماق اقیانوسی شان مرا تحریک می کرد ، حاضر بودم ساعت ها و ساعت ها در آن ها چشم بدوزم ، اما تو با بوسیدنم نمی گذاشتی که خود را فدای نگاهت کنم ، با داغی لبانت همی چیز را برایم زیبا می کردی ؛ حرکات دستان آرامش بخش و قدرتمندت را هرگز از یاد نمی برم ، وقتی باران می بارید ، دست یکدیگر را می گرفتیم و زیر باران ، با ملودی قطرات می رقصیدیم ؛ ابروانت تداعی حالات روحی ات بود ، با بالا و پایین رفتنشان خواسته هایت را می فهمیدم ، هرگاه عصبانی بودی با بوسه ای بر پیشانی ات ، حالتشان عادی و عاشقانه می شد .

اما حالا وقتی باران می بارد ، با خیره شدن به گریه قطرات پشت شیشه ی مه آلود ، برای خود می رقصم تا شاید حرکت انگشتانت را روی بدنم حس کنم ؛ نگاهت را در گوشه گوشه ی دنیا می جویم ولی در آخر ، از خستگی این جست و جو به گوشه ای خیره می شوم و در تفکر روز های شیرینمان به خواب می روم . به اندازه تمام برگ هایی که ریخته شده و خواهد ریخت ، دوستت دارم .

این را بدان که تا آخر عمر بعضی روز ها برای خود گل می خرم ، چون تو همیشه  برایم گل سرخی می خریدی اما حالا که نیستی ، با خود فکر می کنم که تو بدون این که بدانم برایم گل خریده ای و طوری که به یاد ندارم عاشقانه تقدیمم کرده ای . همه چیزم را برایت می دهم ولی تو هم با آمدنت انتظارم را پایان ده .

     هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیباى تو را                     هرگز نمى گیرد کسى در قلب من جاى تو را