[MV] Miryo – DIRTY
FT Island – GROWN-UP
موزیک ویدیو جدید FreeSol بهمراه Justin Timberlake & Timbaland بنام Fascinated

FreeSol Feat. Justin Timberlake & Timbaland - Fascinated FULL HD
FreeSol Feat. Justin Timberlake & Timbaland - Fascinated HD 720
FreeSol Feat. Justin Timberlake & Timbaland - Fascinated HQ
FreeSol Feat. Justin Timberlake & Timbaland - Fascinated PHONE
FreeSol Feat. Justin Timberlake & Timbaland - Fascinated MP3
T-ara and Davichi - “We Were In Love” MV
T-ara and Davichi release Christmas ballad, “We Were In Love” MV
mediafire
4shared
با کیفیت بالا
ِDownload
Password: k2nblog.com
موزیک ویدیو Jessie J بنام Domino

Jessie J - Domino FULL HD
Jessie J - Domino HD 720
Jessie J - Domino HQ
Jessie J - Domino PHONE
Jessie J - Domino MP3
Chocolat – I Like It
Chocolat – I Like It
쇼콜라 (Chocolat) – The First Mini Album ‘I Like It’
Release Date: 15.12.2011
Genre: Dance Pop
Language: Korean
Bit Rate: 320Kbps
Track List:
01. I Like It
02. 하루만 더
03. 싫어 싫어
04. 너만을 보고 너만을 그리는
05. I Like It (English Ver.)
Download Album
File: Chocolat – The First Mini Album .rar
Size: 40.78 MB
Password: k2nblog.com
Download:
آلبوم جدید The Saturdays بنام On Your Radar
آلبوم جدید The Saturdays بنام On Your Radar
دانلود کل آلبوم در یک فایل زیپ Direct Link
01-the_saturdays-all_fired_up.mp3
02-the_saturdays-notorious.mp3
03-the_saturdays-faster.mp3
04-the_saturdays-my_heart_takes_over.mp3
05-the_saturdays-get_ready_get_set.mp3
06-the_saturdays-the_way_you_watch_me_feat._travie_mccoy.mp3
07-the_saturdays-for_myself.mp3
08-the_saturdays-do_what_you_want_with_me.mp3
09-the_saturdays-promise_me.mp3
10-the_saturdays-wish_i_didnt_know.mp3
11-the_saturdays-white_lies.mp3
12-the_saturdays-last_call.mp3
13-the_saturdays-i_say_ok_(uk_bonus_track).mp3
14-the_saturdays-move_on_u_(uk_bonus_track).mp3
موزیک ویدیو Hilary Duff بنام So Yesterday

Hilary Duff - So Yesterday DVD
Hilary Duff - So Yesterday PHONE
Hilary Duff - So Yesterday MP3
After School – Rambling Girls
Orange Caramel – Funny Hunny _ Studio Ver
موزیک ویدیو Britney Spears بنام Overprotected
موزیک ویدیو Britney Spears بنام Overprotected
Britney Spears - Overprotected PHONE
Britney Spears - Overprotected MP3
موزیک ویدئو جدید Se7en برای آهنگ Somebody Else
موزیک ویدیو جدید و فوق العاده زیبای Kelly Clarkson بنام Stronger
موزیک ویدیو جدید و فوق العاده زیبای Kelly Clarkson بنام Stronger
Kelly Clarkson - Stronger FULL HD
Kelly Clarkson - Stronger HD 720
Kelly Clarkson - Stronger HQ
Kelly Clarkson - Stronger PHONE
Kelly Clarkson - Stronger MP3
Jay Park – Demon-MV
فرشته ی من
عشق به وجودم چنگ انداخت .... زمانی بود که نا امیدی وجودم را با فشار تیغه های تیزش لخت لخت می کرد و من فقط نگاه می کردم و منتظر بودم که مرگ را با لب های خودم ببوسم ! با هر ظاهری که داشتم ، هر چقدر هم که زشت بودم ؛ دوست داشتم هرچه سریعتر مرگ را ملاقات کنم و دیوار های سرد سنگی را به دور خودم کشیده بودم تا هیچ نور زرینی از امید چشمم را مجذوب نکند . در قل و زنجیر غفلت گرفتار بودم ، بر روی چشمانم تیغ تیزی کشیده بودم تا دیگر نبینم و با مژه هایم زیبایی ها را لمس نکنم ؛ لبانم را بدست جلاد نا امیدی دوخته بودم تا دیگر حرف های بی فایده ام گوش کسی را نیازارد .
سرم را سرگردان به کف سرد زمین خیره نگه داشته بودم و گردنم در پس شرمندگی شکسته بود . استخان پاهایم از سرمای برهنه ی کف سنگی زمین در حال خرد شدن بودند و لالایی زجر آور ترس و بیچارگی در گوشم نواخته می شد . هیچکس نبود تا امید واحی اش در گوشم زمزمه شود تا زنجیر ها پاره شوند ، هرکسی به گونه ای از من آزرده بود . در ذهنم فریاد می زدم و مرگ را صدا می کردم . اما به طور ناگهانی همه چیز متوقف شد ... نوای زجر دیگر در گوشم نواخته نمی شد و به دقت گوش میدادم ....
ذره ذره سنگ های کوچک از لابه لای ترک دیوار به بیرون ریختند و زنجیر ها پاره شدند . با خود فکر می کردم این همان مرگ است که آمده مرا با خود ببرد ولی گرمایی که با مژه هایم تنفس و با نفس هایم لمس می کردم ، گرمای مرگ نبود چون مرگ همیشه سرد بود . آرام آرام قدم هایش را که بر می داشت ، احساس می کردم می توانم راحت تر نفس بکشم ... تار های نا امید مژگانم داغ بودند و چشمانم باز شدند تا ببیند این فرشته کیست ؟ سیمایی فرشته گون داشت و بدنی استوار و با صلابت .
آرام و مردانه قدم بر می داشت و صدای برخورد پاهایش با زمین گویی فریاد آزادی را به زندانیان نا امید هدیه می کرد . از شدت نور امید و آزادگی چهره اش را درست نمی دیدم تا وقتی که در نزدیکی ام زانوهایش را بر زمین سر سنگی نهاد .... گویی در آن لحظه صورتش همچون نقاشی ای بر بوم رنگ گرفت و چهره اش را واضح می دیدم . بی اختیار خواستم لب به تحسینش بگشایم اما لبانم را دوخته بودم چون می ترسیدم حرف هایم آن فرشته ی امید را بیازارد .
چقدر زیبا بود ... رنگ چشمانش به رنگ پاکی بود ، مژه هایش طوری پسرانه تاب خورده بودند که مهربانی را تداعی می کردند ، ابروانش همچون انسان هایی که فریاد اقتدار را سر می دادند ، با صلابت بودند ، در پشت آن پلک های نرم و صمیمی جز عطوفت هیچ نمی دیدم ، بینی اش آن چنان زیبا شکل گرفته بود که گویی آفریدگارش سالهاست غرور را از چهره اش زدوده است ! لبان سرخش همچون پرده ای چروک خورده به دور مروارید های سفید مربع مانندش ، در هر چین شکنش موسیقی و آواز بود . استخان بندی صورتش سنش را به خوبی نشان میداد ، همچون پسری که چند سال کوتاه است مرد شده است . موهایش به رنگ تنه ی درخت عاشق بید مجنون بود ، با تیزی نرمی که داشت گرمایی همچون شعله های خورشید به جانم می انداخت . رگ های گردنش پیدا بود که صلابت و مردانگی داشت ، لباس های شیکش آن چنان در بدنش چروک خورده بودند که گویی سالهاست بر تخت پادشاهی نشسته است .
و اما دستانش ... آن دستان مردانه که هرگز در هیچ کجای عالم ندیده بودم ، به آرامی گونه ام را لمس کرد . با بالا رفتن تدریجی گونه اش ، لبخندی زیبا بر آن سیمای فرشته گون نقش بست . صورتش را نزدیک تر کرد ، طوری که نفس زندگی بخشش در تمام صورتم پخش می شد . در حالی که یکی از دستانش به آرامی گونه ام را نوازش میکرد ، دست دیگرش را به میان موهایم برد .... چقدر گرم بود ... دوست داشتم او را در آغوش بگیرم و دیگر هیچ چیز برایم مهم نبود ! با آن انگشتان مهربان و گرمش موهایم را نوازش می کرد و من فقط نگاهش می کردم ... به آن همه زیبایی که در وجودش با ظرافت حکاکی شده بود ... اما لبانم هنوز هم به هم دوخته بود و گرمای وجود او نتوانسته بود نخ های نا امیدی اش را پاره کند .
حال دو دستش را روی گونه ام گذاشت و در حالی که هر لحظه نفسش به من نزدیکتر می شد ، آن اتفاق بهشتی افتاد ... به ظرافت برخورد پروانه با انگشتان دست ، لبان او لبانم را برای لحظه ای کوتاه لمس کرد . گویی روحی در بدنم زنده شده بود و قلبم تازه شروع به تپیدن کرده بود ! از صورتم فاصله گرفت و در حالی که روی پاهایش می ایستاد ، همه چیز را در یک جمله ی پر معنا برایم خلاصه کرد : " ما یک روحیم در دو بدن " کلماتش تک به تک بر وجودم حک شدند ... گویی صلابت کوه را به وجود شکسته ام هدیه دادند .
کم کم دوباره شروع به قدم برداشتن کرد به سوی جایی که از آن آمده بود ... حال که وضح تر می دیدم ، تمام اطافم را باغ امید گرفته بود و او داشت می رفت ... در آن دوردست چهار مرد جوان دیگر به چشم می خوردند که گویی هرکدام مسوولیت هدیه دادن امیدی را به بک شخص داشتند . این چهار مرد نیز همچون یگانه امید من خالی از نقص های بزرگ بودند . او قدم بر می داشت و هر لحظه از من دورتر می شد و ملودی انتظاری که از صدای قدم هایش بلند می شد ، مرا به ایستادن وا داشت . می دانستم که برایش سخت بوده که نا امید بیچاره ای همچون من را امید بخشد . برای همین حالا که نوبت من بود که با جنگیدن در نبرد مشکلات ، او را بدست بیاورم ... و هدیه تا ابد خوشبخت بودن را به او ببخشم .
دویدم اما جاده بی پایان بود و او همچنان برایم دست تکان میداد . آری ، این همان جاده ی زندگی است که از حالا برای رسیدن به آن فرشته ی نجاتم باید در آن می دویدم .... حال هرچه جلوتر می روم ، بیشتر او را می شناسم و معنای آن کلمات پیچ خورده در آن لحظه ی نا امیدی را بهتر درک می کنم . می می دانم که روز ی به او که تنها ترین عشق بر تخت شاهزادگی است ، روزی شاه می شود و من ملکه اش ...
حرکت قلب # فصل چهارم #
امتحانات شروع شده بود و به سختی درگیر بودم ... به همین دلیل پدر از زرو که درسش بهتر از من بود خواست تا مسئولیت من هم به عهده بگیرد . شب ها خیلی خسته بود ولی با این وجود در دروس هم کمکم می کرد ...او خیلی مهربان بود . مطمئن بودم هر دختری او را می شناخت ، آرزویش بود که در کنارش باشد .
از شانس بد من امسال هم روز ولنتاین بین امتحانات افتاده بود و تا به حال سابقه نداشته که من روز ولنتاین کاری انجام ندهم ! بنابر این از چند روز قبلش دستور درست کردن شکلات را از دوستانم پرسیدم و دست به کار شدم .... پدر که مسئول رسیدگی به اوضاع مجتمع بود ، خانه نبود ولی زروی طفلکی مجبور بود صدای تلق تلوق ناشی از شکستن ، کوبیدن و مخلوط شدن شکلات ها را تحمل کند !
در آخر در آشپزخانه را باز کرد و به بهانه ی اینکه می خواهد چیزی از درون یخچال بردارد ، خود را سرگرم کرد . همینطور که در حال جستجو بود ، پرسید : " میشه یه سوال بپرسم ؟ "
- بپرس
- شکلاتی هست که تو سالم گذاشته باشی ؟
ابروهایم در هم رفت و هیچ نگفتم . نزدیکم آمد و در حالی که به شکلات ها ناخنک می زد ، پرسید : " حالا اینا به کنار ... این شکلات خوشمزه رو میخوای به کدوم پسری بدی ؟! " عرق روی پیشانی ام را با استرس پاک کردم ، نگاهش را از من بر نمی داشت و منتظر جواب بود . می دانست برای او درست می کنم ... شاید هرسال به پدر یا یک آشنا می دادم ولی امسال برای او بود ... او که تنها عشقم بود و حاضر بودم ساعت ها برای ثانیه ای لبخندش کار کنم . در حالی که نگاهم روی میز بود ، پاسخ دادم : " خودت میدونی برای کیه دیگه ! " جلو آمد و سرم را بوسید و گفت : " میدونم برای کیه ... یا پدر یا یکی از اون پسرای قرتی دانشکده ! برای من دیوونه که معمولا هیچی شکلات نمی مونه ! "
این را گفت و در حالی که می خندید از اتاق خارج شد . چشمم به در ماند و در گرداب حرف هایش فرو رفتم ...
ادامه داستان در ادامه مطلب
SS501
از راست به چپ :
Kim Hyung Jun ، Park Jung Min ، Kim Kyu Jong ، Kim Hyun Joong ، Heo Young Saeng
گروه SS501 ( که به صورت دابل اس – 501 تلفظ می شود ) یک گروه پسرانه ی کره ی جنوبی هستند که زیر مدیریت شرکت DSP Entertainment فعالیت می کنند . اسم این گروه که متشکل از حروف و اعداد است ، معنی مخصوصی دارد . اس اول به معنای سوپر استار (super star) ، اس دوم به معنای خواننده (singer) و عدد 501 نشانگر 1 روح در 5 بدن است .
این گروه از سال 2005 کارشون رو شروع کردن و اولین تراکشون به اسم "Kyeonggo" بود که به معنای " هشدار " است . در اواسط سال 2006 اولین کنسرت موفقشون به نام "Step Up Concert" در اوساکای ژاپن اجرا کردند . بعد از آن در اواخر 2006 به کره بازگشتند و اولین فول آلبومشون به اسم S.T.01 Now در دهم نوامبر ، راهی فروشگاه ها ساختند . اولین فیلم این گروه که در شبکه ی MNet پخش شد ، SOS بود . بعد از آن هم صدایشان برای بعضی از شخصیت های انیمه Pi's Story گذاشتند .
از فعالیت های دیگرسینمایی این گروه می تونم بگم که لیدر گروه ، Kim Hyun Joong در سریال Boys Over Flowers که شامل 25 قسمت بود و در شبکه ی KBS پخش شد ، هنر نمایی فوق العاده ای از خود نشان داد که گروه را از قبل محبوب تر کرد . همزمان با این اتفاقات ، اولین فن کلاب این گروه در ژاپن شکل گرفت . سال 2008 دوباره به کره برگشتند و تراک های "Deja Vu" و "A Song Calling for You" رو بیرون دادن که فوق العاده طرفدار داشت . از طرف دیگر برای سریالی که لیدر توش بازی کرده بود تراک هایی خوندن که آمار بالایی دانلود داشت .
علاوه بر آن در طی همین سالها از فعالیت های تکی هرکدام از اعضا از جمله پارک جونگ مین (Park Jung Min) و کیم هیون جونگ (Kim Hyun Joong ) می توان نام برد و همینطور فعالیت سه عضو دیگر (Kim Hyung Jun ، Kim Kyu Jong ، Heo Young Saeng )برای تراک "U R Man" .
در 13 می 2009 ، دومین مینی آلبوم این گروه به اسم All My Love منتشر شد. بعد از این اتفاقات تا یه مدتی گروه فعالیت نداشت تا اینکه دوباره با بیرون دادن مینی آلبوم Rebirth ، در 20 اکتبر 2009 بازگشتند . آهنگ بازگشت آنها که از همین آلبوم بود ، به اسم "Love Like This" بسیار محبوب شد و برنده دو جایزه از Music Bank و یک جایزه دیگر از Inkigayo Mutizen شد .
در 1 آگوست 2009 ، این گروه محبوب اولین تور آسیایی خود به شهر های توکیو ، سئول ، هنگ کنگ ، تایوان و شانگهای را تجربه کردند .
در 24 می 2010 سومین مینی آلبوم این گروه به نام "Destination" عرضه شد . در همین ایام بود که این گروه کنسرت خداحافظی خودش رو اجرا کرد و شرکت DSP Entertainment پایان قرارداد رو اعلام کرد .
اما این پایان فعالیت این گروه نیست ، کیم هیون جونگ ، لیدر این گروه فوق العاده اعلام کرده که بزودی آلبوم جدید دابل اس در سال 2011 عرصه بازار می شود . در طی این ماه ها هرکدام از اعضای گروه فعالیت جداگانه کردند و آلبوم های خود را بیرون دادند و خود را برای شروعی دوباره آماده می سازند .
به زودی چندتا از تراک های این گروه هم براتون میذارم ... تا پست بعدی خداحافظ
غریبه ی عزیز # فصل سوم #
خوشحال بودم ... از اینکه توانسته بودم به او ٍابت کنم که دوستش دارم ... که بدون او تنها ترینم ! تمام افکارم مشغول این بود که چگونه با این مشکل عطش مقابله کنیم ؟! تمام شب نخوابیدم و به این فکر کردم که در این روز سخت که او به امید من برگشت ، چه چیزی برای حل مشکلش پیش رویش می گذارم .
به محض اینکه بچه ها خوابگاه را ترک کردند ، به بیشه ی بزرگی که روبروی مجتمع بود ، رفتیم . انواع حیوانات در آنجا پیدا می شد ، حداقل حیوان های لذیذی برای یک خون آشام ! اولین خونی که زرو نوشیده بود ، خون من بود ... پس هر چیزی که در آن خون من بود ، می توانست جایگزین وعده ی بعدی اش باشد .
فکرم را به کار بستم و مقداری از خونم را به خرگوشی با نمک و لرزان تزریق کردم . خرگوش را در دستان شکاک زرو نهادم و گفتم :" می تونیم از اینجا شروع کنیم ! می دونم دردناکه ولی سعی کن خونش رو بمکی و بعدش هم که وجودش تهی شد ، یه جایی خاکش کن که من نبینمش ..." لحظه ای خرگوش را در دستش این ور آن ور کرد و گفت :" این بدبخت چه گناهی کرده آخه ؟! من که .... " هنوز حرفش تمام نشده بود که حالت چهره اش عوض شد و گردنش را با دستش می خاراند . بعد از اینکه دید حال خوشی ندارد و مجبور است خرگوش را تلف عطشش کند ، مرا مرخص کرد و مشغول شد .
همین طور که کنار دریاچه قدم می زدم و منتظر بودم او خود را سیراب کند ، صدای جیغ و داد دخترانه ای در ذهنم فریاد شادی سر می داد . خوشحالی در نقطه نقطه ی وجودم باغی از گل می رویاند و به دور خاطرات وحشتناکم پیچک های سبز فراموشی می پیچید . بعد از چند لحظه ، زرو را در کنارم دیدم . روبریم ایستاد و محکم مرا در آغوش گرمش کشید ...
ادامه داستان را در ادامه مطلب بخوانید .
در ضمن می خواستم بابت دیر شدن آپ هام ازتون عذر خواهی کنم ، این روزا امتحانای ترمه و زیاد وقت نمی کنم بیام سر بزنم ، نظر یادتون نره ! تا پست بعدی خداحافظ
بغض سرد # فصل دوم #
صدای نفس نفس زدنش وجودم را سرد کرده بود و وجود دندان های تیزش در گردنم آزارم می داد . خودش را عقب کشید .... چهره اش برایم ترسناک شده بود . زبانش گرفته بود ، نمی دانست چه بگوید . فقط اسمم را صدا زد و صدایش در ذهنم موج خورد و رقصید .... سرم گیج می رفت ... و از حال رفتم .
بالاخره بعد از مدتها کنترلش را از دست داده بود و راز درونش را فاش کرد . با اینکه بیهوش شده بودم ولی احساس کردم دستانی آشنا که متعلق به زرو نبود ، مرا در آغوش گرفت و مانع از افتادنم شد .
وقتی چشمانم را باز کردم ، چشمان آشنای پدر وجودم را گرم کرد . در کنارم نشسته بود و جای دندان های بی اختیار زرو را پانسمان می کرد ، در همین حال سعی می کرد به گونه ای دلداریم دهد اما من که شوکه و نگران بودم ، بی اختیار اشک می ریختم .
بعد از اینکه زخم را پانسمان کرد ، چندتا قرص آرامبخش خوردم و اتاق را ترک کردم . همین طور که در راهرو قدم می زدم و در افکار کابوس وارم چرخ می خوردم ، صدای داد و فریاد بلند مردانه ای رشته افکارم را پاره کرد .
نزدیک اتاقی شدم که صدا از آن بر خواسته بود و گوشم را پشت در گذاشتم ، اتاق زرو بود . صدای دردناک فریاد هایش که مرتب خودش را سرزنش می کرد ، وجودم را ریش ریش می کرد . جسمی شیشه ای را در اثر برخورد با دیوار شکاند و اتاقش را دریای خرده شیشه کرد . سکوت حاکم شد ، خیلی دقت کردم تا بالاخره صدای آرام و دلخراش گریه اش را شنیدم . بی اختیار اشک هایم جاری شد ، جلوی خودم را گرفتم و به اتاقم برگشتم . خودم را روی تخت انداختم و شروع به گریه کردم ، افکارم آتش به جانم می زد تا اینکه کم کم خسته شدم و خوابم برد .
فردای آنروز وقتی به مدرسه رفتم ، تمام دوستانم جویای حالم شدند و هر کدام به شوخی می گفتند : " گردنت چی شده ؟ نکنه خون آشام گازت گرفته ؟! " و بعد از خنده ای بلند آتش به جانم می زدند . نمی دانستند که چقدر برایم سخت است که زرو را اینگونه آشفته از کنترل خود ببینم . او امروز به مدرسه نیامده بود و همین باعث می شد که نگرانی ام افزون تر گردد .
هوا تاریک بود که به خوابگاه برگشتم . وجودم توسط افکارم در عذاب بود ، نتوانستم خودم را آرام کنم و به سمت اتاق زرو دویدم . وقتی رسیدم نفس نفس می زدم و بی درنگ در را گشودم .....
ادامه داستان را در ادامه مطلب بخوانید .
لحظه ی سرخ # فصل اول #
درختان دست های سوزن وارشان را با خشونت در چند برگ با هارمونی سرخ و طلایی پیچ داده بودند . اما گه گاهی سرما قدرت دستانشان را می گرفت و برگ های پاییزی بر روی زمین نقش می بستند .
اوایل پاییز بود و من تازه به دبیرستان پا گذاشته بودم . یه جایی دور از شهر که مثل بقیه مدرسه های شهر ، دختر و پسر با هم درس می خواندند . تصمیم داشتم سه سال دبیرستان و دانشگاه همانجا بمانم . محیطش از نظر قدمت به کلیسا های قدیمی می خورد و بسیار بزرگ و دارای خوابگاه بود و ... خوابگاه هایش جداگانه بود .
مدیر این ساختمان بزرگ کسی بود که از کودکی من و یک پسر دیگر را بزرگ کرده بود ، چون هر دو یمان مادر و پدرمان را در کودکی از دست داده بودیم و به این مرد بزرگ سپرده شده بودیم .
تقریبا میشود گفت به خاطر اجر و قربی که پیش مدیر مدرسه داشتیم مسئول حفاظت بچه ها در شبانگاه بودیم ، شبها تا صبح به دور خوابگاه ها می گشتیم تا مبادا کسی فکری به سرش بزند .
آن پسر که همه ی دانش آموزان قلبش را مانند سنگ می دیدند ، نامش " زرو " بود . از همه ی پسر های مجتمع قدش بلندتر بود ، موهای خاکستری مشکی داشت که به صورت تیغ وار با حرکت کردنش روی سرش می رقصیدند . چشمان بنفش رنگی داشت که پر از راز بود ، بالای لاله ی گوشش توسط دو فلز نقره ای سوراخ بودند و چیزی عجیب که همیشه توجه مرا به خودش جلب می کرد ، علامت معنی داری بود که به صورت حرفه ای روی گردنش حک شده بود .
در اجرای نظم مجتمع رقیبی نداشت و کارش را بدرستی انجام می داد ، تمام دانش آموزان از او فاصله می گرفتند و جرات نمی کردند بر خلاف حرفش چیزی بگویند . مسئولیتش ذره ای به درسش لطمه نمی زد ، تازه گاهی وقتها هم برای من و پدرمان آشپزی می کرد ! از هر نظر کامل بود اما گاهی وقتها بی دلیل کلاس را ترک می کرد و صورتش همیشه یک حالت داشت ....

ادامه داستان را در ادامه مطلب بخوانید .
میخوام از عشق و دنیای جادوییش براتون بگم ...
هر وقت میخوام از عشق حرف بزنم ، گریه ام میگیره ....
عشق دنیای عجیبی داره که دلم میخواد داخلش بشم ، با تمام تلاشی هایی که تو این چند سال کردم ولی فقط می تونم بوش رو از اون قهقرای قلبم حس کنم . اولین عشق ، تنها عشقیه که تو خاطر آدم میمونه و فراموش کردنش خیلی سخته .
اون عشقی که من ازش حرف میزنم عشقی نیست که توسط دوست پسر یا دوست دختر پیداش بشه ، گرچه این روزا حتی برای عشق هم با همدیگه دوست نمیشن ... تمام این حرفایی که می زنم با نگاه به اطرافم دریافتم ، الانا دیگه دخترا و پسرا به خاطر پول با همدیگه سعی میکنن دوست بشن .
دخترا فکر میکنن تمام پسرا همون پسرای توی فیلم و کارتون و کتاب ها هستن ، در حالی که در اشتباهن چون هرگز همچنین پسرایی آفریده نشدن که بخوان بخاطر عشق بجنگن . پسرا کارشون خیلی راحت تر از دختراس ، چون دخترهایی که اونا می خوان آفریده شدن ولی گاهی وقتا هم دخترایی به پستشون می خورن که از دست پسرا دلخورن و دغدلیشون رو سرشون خالی میکنن یا به قول یکی از دوستان تیغشون میزنن و حسابی میچاپنشون !
من کسی ام که صدتا از این دوستیهای بی فایده رو تجربه کردم ، چون فکر می کردم طرف مقابلم هم مثل من کسیه که می خواد وارد دنیای جادویی عشق بشه که کلا در اشتباه محض بودم .
دوست دارم که بیشتر از این دنیا بدونم ، وقتی موسیقی گوش میدم یه سری از کلمات توی ذهنم قفل میشن و فکرم رو مشغول میکنن . حس میکنم چندتا چیز بهم کمک میکنن که به این دنیای عجیب نزدیکتر بشم ، بیشتر از همه هنر که این دنیای جادویی رو شکل میده و کمی هم خشونت .
آدما تو دنیای جادویی عشق چند نوع هستن :
1 . کسایی که سعی میکنن با دیگران ارتباط برقرار کنند و در آخر عشق واقعیشون رو پیدا می کنن .
2 . کسایی که به خاطر شهرت و قدرتشون فکر میکنن هرکسی رو بخان به سادگی می تونن بدست بیارن ولی وقتی یکی باهاشون لج میکنه دنبالش و راه میفتن و عاشقش میشن .
3 . دسته ای که من عاشقشونم دسته ای اند که هر چقدر هم بهشون عشق بورزی اعتنایی نمی کنند در حالی که در قلبشون می خوان برات بمیرن و یه روزی این عشقو به زیباترین صورت ممکن بروز می دن .
4. دسته ی دیگر هم میتونم به عده ای اشاره کنم که از عشق بسیار حاضر نیستن هیچ حیوانی که بتواند بر علیه معشوقه شان حرفی بزند ، آفریده شود ! این عده حتما قدرتمندند و معشوقه ای ضعیف دارند .
_ _ _ _
این ها نهایت اطلاعاتی بود که تا به الان از آدمای این دنیای جادویی کشف کردم ، خوشحال میشم که شما هم اگر حتی بوی این دنیا به مشامتان رسیده از لذتش بگویید . یا اینکه از همین الان وارد این دنیا شوید ....
موزیک ویدیو
چندتا از موزیک ویدیو های فوق العاده گروه The Saturdays :
این اولین باریه که تو وبلاگم موزیک ویدیو میذارم ، که اینم به درخواست یکی از دوستان بود . اگه استقبال کنید و خواسته هاتون رو افزایش بدید ، یه تاپیک مخصوص این موضوع برای پاسخگویی به خواسته هاتون میذارم .
با تشکر
یک گروه دخترونه ، The Saturdays !

The Saturdays یک گروه بریتانیایی-ایرلندی هستند که در لندن ، انگلستان سال 2006 تشکیل شدند . اعضای این گروه 5 دخترند به نام های Una Healy, Mollie King, Frankie Sandford, Vanessa White, Rochelle Wiseman . تا بحال دو آلبوم و یک مینی آلبوم ارائه دادند .
ژانر این گروه pop , Electropop , dancepop , R & B هست . در حال حاضر جدیدترین آلبومشون رو براتون میذارم ، امیدوارم که لذت ببرید :
لحظه ی اتصال
لحظه ی اتصال
پاسی از شب گذشته بود . دانه های رقصان برف در دستان سرد و بی روح باد بر سرمان می باریدند و در زیر پایمان فرشی از ستاره بافته بودند .
دانه های سپید رنگ برف روی موهای کوتاه سفید رنگت جلوه ای نداشتند و با تو بازی نمی کردند . در آن لحظه هیچ چیز با من و تو بازی نمی کرد و ما را نمی آزرد به جز بازی سخت احساسات و آشوب آنها در قلب هایمان . در آن لحظه به آرامی حرکت ماه و ستارگان به دورمان ، سرم را به سینه ات فشردی و دستانت را به دورم حلقه کردی . من نیز دستانم را به دورت حلقه کردم ....
آشوب احساسات را در قلب هایمان احساس می کردم ، گویی انوار طلایی شان یکدیگر را می خواستند و به دنبال هم می گشتند . این انوار سرگردان به سرعت یکدیگر را پیدا کردند و گویی روحمان را بهم متصل کردند . از شوق این اتصال و آشوب ، چشمانم امانم ندادند و مروارید های بیرنگ و شفاف چشمانم بی اختیار بر روی گونه هایم غلتیدند . اشک چشمانم را رها نمیکرد و بی وقفه اشک می ریختم .
دست راستت را که ظرافت و شفافیت خدادادی ای در انگشتانش موج می زد را روی گیسوان بلند قهوه ای رنگم رقصاندی و سعی کردی آرامشی که در نور آبی رنگ آن موج می زد را به من هدیه کنی . اما آشوب درون قلبت امانت نداد و تیله های بیرنگ با چرخشی کوتاه به دور حلقه آبی رنگ چشمانت روانه گونه های لطیفت شدند .
آن شب چشمانت را می ستودم و گرمایی که در دستانت گرفتار شده بودند ، بی وقفه به جانم می ریخت .... دستان من نیز گرمای خود را به تو می دادند و بی حس شدن آنها با گرمای وجود تو جانی تازه می گرفت .
لحظه ای احتیاج پیدا کردم که صورتت را از نزدیک ببینم . سرم را از روی سینه ات برداشتم و نگاهت کردم ... خیلی دوست داشتنی شده بودی ، گونه هایت لطافت خاصی پیدا کرده بودند که با اشک هایت تر شده بودند . از دیدن ناراحتی و اشک هایت ناراحت شدم ، تو هم برای اینکه از ناراحتی ام بکاهی ، لبخندی روی لبانت دواندی .
با انگشتان کوچک و ظریفم گونه ات را لمس کردم و به آرامی و لطافت تو را بوسیدم . دستانم را به دور گردنت حلقه کردم و تو را در آغوش بوسه فشردم . تو نیز صورتت را لا به لای گیسوانم گرداندی و بر صورتم بوسه می زدی ؛ این غشق و علاقه ی زیاد اشک هایمان را بیشتر جاری ساخت .
آن شب احساس می کردم نوری کور کننده از جنس کهکشان از حلقه های زنجیر شده در انگشتانمان می تابید که مهمانی ماه را جلا می بخشید و دانه های برف را به دورمان به صورت حلقه وار می رقصانید .... فرشتگانی را می دیدم که با بال های سپیدشان اشک هایت را می بوسیدند و بر روی لبانت ستاره می چیدند .
آن شب ، در آن لحظه شیرین ؛ روحمان در آغوش تو به یکدیگر پیوند خورد و اشک هایمان در نور عشق به دور انگشتانمان حلقه ای از جواهر دوختند و ستارگان نجوای عشق مر می خواندند : " دوستت دارم ..... نرو ! "
زیبا ترین خواننده خارجی ، Taylor Swift !
اینبار میخوام یکی از زیباترین خواننده ها رو بهتون معرفی کنم .
اگر به سبک کانتری علاقه مند باشید حتما اسم Taylor Swift رو شنیدید، کسی که با سن و سابقه نسبتا کم تونسته واقعا جابگاه خیلی خوبی رو در این سبک از موزیک به دست بیاره.
بیو گرافی:
نام :Taylor Alison Swift
متولد: ۱۳ دسامبر ۱۹۸۹
اهل: پنسیلوانیا، آمریکا
سبک: کانتری، راک، پاپ
زمینه فعالیت: خواننده و شعر نویس
مسلط بر: گیتار و پیانو
شروع کار: ۲۰۰۶
تیلور آلیسون سویفت خواننده جوان 20 ساله آمریکایی سبک پاپ/کانتری است که در تاریخ 13 دسامبر 1989 در آمریکا متولد شد.در سال ۲۰۰۶ او نخستین آهنگش بنام Tim McGraw، را منتشر کرد که رتبه ششم را در بیلبورد به دست آورد. در اکتبر ۲۰۰۶ او نخستین آلبومش را که نام خودش را برای آن انتخاب کرده بود منتشر کرد، که ۵ آهنگ آلبومش در جدول بهترین آهنگهای کانتری قرار گرفت. او همچمنین دارای گواهینامه پلاتین سه گانه از انجمن صنعت ضبط آمریکا (RIAA) میباشد.پس از آن او در سال 2008 آلبوم دومش را با نام Fearless عرضه کرد
برطبق آمار نیلسن سانداسکن پر فروش ترین خواننده کانتری سال ۲۰۰۸ با فروش بیش از چهار میلیون آلبوم در آمریکا بوده همچنین جزِء اولین خواننده در تاریخ نیلسن ساند اسکن نام گرفت که در جدول ۱۰ موزیک برتر سال ۲ آلبوم از او وجود داشت، در اوایل ژانویه ۲۰۰۹ هم اولین خواننده کانتری شناخته شد که بر طبق آمار دو میلیون آهنگ از او دانلود شده بود!
چندتا از تراک هاش هم همینجا برا دانلود میزارم :
اگه خوشتون اومد ، بگین تا چندتا موزیک ویدیو هم ازش بذارم .
Aly & Aj
aly & ajدو خواهر هستند که از سال 2004 شروع به خوندن کردن . سبک آهنگاشون pop rock هستش و تا حالا جایزه Young Artist Awards و American Music Awards رو بردن . آهنگ های فوق العاده ای دارن هم آروم هم تند ، پیشنهاد میکنم از دستشون ندید !
جایی که آدم پیدا نمیشه ، عاشق کی میشی ؟
جایی که آدم پیدا نمیشه ، عاشق کی میشی ؟ ( خلاصه )
سال ها بود که فضانورد بودم ودر پست های مختلف به انواع کرات اوج می گرفتم ؛ اما اینبار انسانیت در خطر بود ...
هیچوقت فکر نمی کردم این ماموریت من زیبا ترین اتفاق زندگی ام است ؛ تمام کسانی که در سفینه و کرات دیگر بودند ، انسان نبودند ؛ یا دارای مغز رباتی بودند یا از انواع نژاد های فضایی بودند . من تنها انسان بودم ....
می توانستم از همین جا ببینمش ... او هم انسان نبود ، چهره ای مهربان داشت و با مردانگی سخن می گفت ...
در مدتی که برای استراحت داشتیم سعی می کردم اعتماد گاروس را جلب کنم و هر از گاهی از گذشته اش می پرسیدم . احساس خستگی عجیبی از همه چیز داشتم ، به خصوص تنهایی ام ...
" خیلی سخته جایی زندگی کنی که هیچکس قلب نداره ! " پوزخندی زد و گفت : " همه قلب دارن ولی بعضیا از سنگ می سازنش .... " حرف ناراحت کننده ای به او زدم ، توقع داشتم اتاق را ترک می کرد ولی در عوض رو به رویم ایستاد و گفت :" سرتو نو روی سینه ام بذارین تا تپش قلبمو گوش بدین . " در چشمانش نگاه کردم ، مهربانی در طراحی و رنگ چشمانش می غلتید . لحظه ای از چشمانش خجالت کشیدم ولی به حرفش گوش دادم ....
صبح که بیدار شدم ، کمی از خستگی ام کاسته شده بود ... احساسات و حرکات این موجودات بسیار شبیه به انسان ها بود و برایم جالب بود . مشغول تماشای رقص چنر نفر بودم که دستی شانه ام را گرما بخشید ....
حس عالی ای داشتم ، انگار دانه های خنده را روی لبانم کاشته بود . انگشتانم را در میان فاصله ی بین انگشتانش جای دادم و با هم رقصیدیم ....
اما همان روز خبر های بد همه را شوکه کرد ... گویی دنیا روی سرم خراب شده بود ! نمی توانستم تنهایش بگذارم ...
یکی از دستان گرمش را روی صورتم گذاشت و به سختی گفت :" یادت باشه ... که یه موجود بی قلب ... یه روزی ... عاشقت بود ! " این را گفت و با لبانش آتش به لبانم زد ...


